۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

شب وصال

داستان دیشب را که براتون تعریف کردم روز و شب به یاد ما ند نی برای من و هما بوده و خواهد ماند .روز جمعه تقریبا ساعت 9 بود که از خواب بیدار شدم همای قشنگم لخت تو بغلم بود اونو بوسیدم و بیدارش کردم قرار بود مامانش ساعت 11 بیاد . با هم رفتیم حمام همدیگر را شستیم چقدر لذت بخشه وقتی که بدن هما را کف مالی میکنم و دستم را روی سینه و باسنش میکشم هما هم منو کف مالی کرد و با کیرم بازی میکرد لذت خاصی داره وقتی که بدن هر دومون کف مالیه و همدیگر را بغل میکنیم و میبوسیم تقریبا یک ساعتی تو حمام بودیم و حسابی با هم بازی کردیم و بعدش امدیم بیرون و لباسهایمون را پوشیدیم تقریبا ساعت 11 بود که مامان هما امد خیلی خوشحال بود و قربون صدقه دخترش که حالا دیگه عروس شده بود میرفت . نهار هم با خودش اورده بود که خوردیم و اماده شدیم برای پذیرائی از میهمانها که قراره ساعت 4 بیایند. از ساعت 4 میهمانها که خانواده من و از خانم های فامیل و دوستان بودند امدند و حسابی زدند و خواندند و رقصیدند . معمولا هر کدا هم کاوئی اورده بودند . مراسم تقریبا ساعت 8 تموم شد و میهمانها رفتند .من و هما با کمک مامان هماو مادر من خانه را جمع و جور کرده و با امدن بابای هما شام را که اون خریده بود و اورده بود خوردیم . تقریبا ساعت 11 بود که انها هم رفتند و من و هما باز تنها شدیم .با رفتن انها ما اماده مراسم عشقبازی اصلیمون که مدتها انتظار ان را میکشیدیم شدیم.دست هما را گرفتم و اونو به طرف اتاق خوابمون که توسط یک لامپ کم نور و خوش رنگ روشن شده بود بردم من شروع به دراودرن لباسهای هما کردم و اون هم لباسهای منو در اورد بعد از چند دقیقه هر دومون لخت لخت در مقابل هم و مقابل ائینه بزرگی که مقابل تختمون بود بودیم . همدیگر رابغل کردیم و میبوسیدم من به اندام خوش ترکیب هما نگاه میکردم و ممه های اونو میبوسیدم باسن و کس اونو نوازش میکردم هما هم کیر منو گرفته بود تو دستش و باهاش بازی میکرد میگفت کاکل کیرت چقدر نرم و لطیفه خوشحال بود که میخواست تا چند دقیقه دیگه اونو درون کس خودش احساس کنه . اهسته هما را روی تخت خوابوندم و خودم میان پاهاش نشستم اول با دستام با کسش بازی کردم و لای اونو باز کردم هما حسابی به وجد امده بود و ناله های عاشقانه میکرد کسش حسابی خیس شده بود معلوم بود که خیلی دلش کیر میخواد . کاکل کیرم رو گذاشتم دم کسش و تکانش دادم سرش رو کمی کردم توش هما ناله میکرد و کیرم را تا ته میخواست . بیشتر فرو کردم و در همین حال با ممه هاش بازی میکردم هما بلند بلند صدا میکرد و میگفت رامینم قربون کیرت برم تا ته بکن توش دارم دیوانه میشم من هم با یک فشار دیگه کیرم را تا ته کردم تو کس هما و افتادم روش و بغلش کردم . حالا کیرم تا ته تو کس هما بود و همای خوشگلم زیر من خوابیده بود و اه و ناله میکرد من هم حسابی به وجد امده بودم شروع کردم به تلمبه زدن به هما کیرم را عقب و جلو میبردم با نوک کیرم عضلات داخل کس هما را حس میکردم صدای لف لف حرکت کیرم را در داخل کس هما میشنیدم سرم را گذاشتم رو پستون هما و نوک اونو می مکیدم اروم و قرار نداشتیم بعد از مدتها به انتهای عشقبازی با هم رسیده بودم همیشه با هم از حالت خودمون در این لحظات گفته بودیم ولی حالا داشتیم احساسش میکردیم دستم را گذاشتم رو باسن هما و کمر اونو به طرف بالا کشیدم و خودم را بهش فشار دادم فکر میکنم بین کیر من و کس هما دیگه هیچ فاصله ای نبود و کیرم تا ته تو کس هما بود خیلی لذت میبردم و تلمبه میزدم هما حسابی ارضا شده بود ابش از کنار کیر من از کسش زده بود بیرون و تشک را خیس کرده بود .هما میگفت رامین جان ادامه بده منو بکن تلمبه بزن ابم رو بیشتر بیار نذار هیچ چی از کیرت بیرون بمونه و فریاد میکشید من نمیتونم احساس هما را در ان لحظات بگم خودش باید براتون بگه که حتما میگه.من که به کس رسیده بودم وحشیانه تلمبه میزدم و هما را تو بغلم فشار میدادم تقریبا نیم ساعتی هما رو میکردم که احساس کردم ابم میخواد بیاد چون قصد نداریم به این زودیها بچه دار بشیم و هما هم قرص نخورده بود کیرم رو از کس هما بیرون کشیدم و ابم را تو یک دستمال که اماده کرده بودم خالی کردم . فکر مکنم این راه اولی را که انشب رفتیم تقریبا یک ساعتی طول کشید با توجه که اب هردوتامون امده بود کمی بی رمق شده بودیم ولی باز هم هر دوتامون عطش همدیگر را داشتیم . همدیگر را بغل کردیم و برای مدتی تو بغل هم دراز کشیدیم لبمون تو هم بود و میمکیدیم اصلا حرف نمی زدیم.هما دستش را گذاشت رو کیرم دید راسته . تاقباز شد و لای پاشو باز کرد و گفت رامین بیا باز منو بکن کیرت حالا حالا توان داره من هم فوروی پریدم روش و کیرم را مثل دفعه قبل کذاشتم تو کسش و شروع به تلمبه زدن کردم باز سرم را گذاشتم رو سینه اش و نوکش رو میمکیدم هما خیلی از این کار خوشش میاد که کیرمن تو کسش باشه و نوک ممه اش تو دهان من وقتی این حالت میشه از روی کیف جیغ میزنه و منو بیشتر تحریک میکنه وقتی لبمون را تو هم میذاریم و زبون همدیگر را میلیسیم و کیرم تو کس هما تلمبه میزنه هما بیشتر خودشو تکان میده فکر میکنم من وهما ساعتها میتونیم عشقبازی کنیم دفعه دوم هم تقریبا یک ساعت عشقبازیمون ادامه داشت تا اینکه اب من خواست بیاد که کیرم را از کس هما در اوردم و ابم را تو دستمال خالی کردم . ساعت تقریبا 2 شده بود و از رمق افتاده بودیم تصمیم گرفتیم به خوابیم تا فرداشب که به طریق دیگر با هم عشقبازی کنیم . حتما از شبهای بعد هم براتون خواهیم نوشت . دوستان عزیز اگر روشهای دیگر عشقبازی را میدانند میتونند برای ما بنویسند تا ماانرا تجربه کنیم و وصف ان را برای لذت دیگر دوستان در اینجا بنویسیم

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

شب زفاف

شب جمعه گزشته جشن عروسی من و هما همانطوری که دلمان میخواست برگزار شد اکثر کسانی را که دعوت کرده بودیم امده بودند واقعا شب بیاد ماندنی برایمان خواهد بود . همای من در لباس عروسی مثل فرشته ها شده بود زیبائیش صد چندان شده بود همه از خوشگلی و زیبائی هما میگفتند و حتما خیلی ها تو دلشان میگفتند خوش به حال رامین که عروس به این قشنگی داره و اونو تو بغلش میگیره و با هاش حال میکنه . البته همین هم هست و خلاف واقع نمی گویند. انشب تا ساعت 12 شب در گیر میهمانان و خیابان گردی بودیم و تقریبا ساعت یک نیمه شب بود که دیگه من و هما تو خانه خودمون تنها شدیم و مراسم شب زفا فمان را شروع کردیم هما که خیلی خسته شده بود از صبح در گیر ارایشگاه و جشن بود من هم همینطور ولی خستگی باعث این نمیشد که از رسیدن به هم دیگه غافل بشیم . وقتی با همای قشنگم تنها شدیم گفتم هما جان بنشین میخواهم خودم لباسهاتو دربیارم و باهات راز و نیاز کنم . اول حسابی همدیگر رو بوسیدیم و از هم لب گرفتیم واقعا بوسیدن عروس به این قشنگی لذت بخش بود بعد شروع کردم اول سنجاق هایی رو که برای ارایش هما به موهای سرش زده بودن در اوردم خیلی زیاد بود بعد لباسهای هما را از تنش دراوردم هر چند لباسها زیبا بود ولی خوب هما را خسته کرده بود و وقتی درش اوردم هما نفس راحتی کشید لباسهای خودم و لباسهای زیر هما را هم در اوردم حالا دیگه عروس خوشگلم لخت لخت در مقابلم بود سینه های برجسته با نوک قشنگش کمر باریک و باسن رو فرمش با ان ارایش زیبائی که صورت قشنگش شده بود منو بیتاب کرده بود کیر من هم راست راست شده بود و هما را بیتاب کرده بود. ما تو اتا قمون یک ائینه بزرگ بالای تختمون گذاشتیم که از ان میتونیم عشقبازی کردن خودمون را ببینیم و این باعث میشه که بیشتر تحریک بشیم و لذت ببریم. همای قشنگم را تو بغلم گرفتم و به خودم فشارش دادم بدنش را غرق در بوسه کردم همه جاشو از سر تا نوک پاشو هر جائی را که میتونستم بوسیدم اون هم منو میبوسید با اینکه خسته بودیم نیم ساعت با هم عشقبازی کردیم تا اینکه هما گفت رامین جان بیا کادوئی منو بگیر و خوابید لای پاشو باز کرد و گفت بیا بکن مگر اینو نمیخواستی عزیزم مگر کردن من برات یه ارزو نبود مگه نگفتم اونو شب عروسی بهت میدم بیا مال تو بیا بکن توش و من نشستم بین پاهاش و اول کسش را بوسیدم و لاشو با انگشت هام باز کردم هما هم نگران بود و هم لذت میبرد سر کیرم را گذاشتم دم کس هما و اهسته فشارش دادم کم کم اونو داخل کردم کمی که فرو رفت متوجه شدم که هما دردش امد فوری در اوردم اه.............. پرده بکارت همای خودم را پاره کردم و راه را برای ورود کیرم به درون کس هما باز کردم . خدا را شکر هما اذیت نشد و بلند شد خودش را تمیز کرد و امد تو بغلم بهش لحظه عروس شد نش را تبریک گفتم واونو بوسیدم . چون خیلی خسته بودیم قرار شد که امشب را بخوابیم و خستگیمون را در کنیم و از فردا شب عملیات عشقبازی خودمون را به طور کامل ادامه بدیم . براتون حتما لحظه لحظه عملیات عشقبازیمان را خواهیم نوشت . ضمنا هما هم احساس خودش را از شب زفاف برای شما خواهد نوشت منظر باشیم تا ببینم چی برامون میگه .

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

عروسی

امروز 30/6/88 میباشد و تا عروسی ما که روز پنجشنبه میباشه 4 روز دیگر بیشتر نمونده . من و هما هم خیلی خوشحالیم و هم خیلی نگران مجلس عروسیمون هستیم که بدون هیچ مشکلی بر گزار بشه . انشاالله پنجشنبه شب یعنی شب جمعه شب زفاف من و هماست شبی است که من و هما به اوج ارزوهامون میرسیم .اخ چه شبی ان شب من و هما لخت در یک بستر تو خانه خودمون بغل هم ...... فکر میکنم انشب ما تاصبح نخوابیم فقط عشقبازی میکنیم و همدیگر را میبوسیم و میلیسیم .البته من فکر میکنم شب اول نتوانم کس هما رو فتح کنم چون نگران پرده بکارتش میباشه و فقط میتونم تا انجائیکه پرده بکارتش را پاره کنم کیرم را داخل کنم به هر حال برای انشب داریم ساعت شماری میکنیم اگر شب اول نتوانم هما خودم را حسابی بکنم از فردای ان شب که میتوانم .حتما من و هما از شب عرسیمون و شبهای بعد از ان برایتان مینویسیم

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

شبهای سفید

همانطور که قبلا هم گفتم این روزها من و همای عزیزم در تکاپوی تشکیل زندگی مشترک با هم تو خانه خودمون هستیم و بیشتر وقتمان را در روز صرف خرید و اماده کردن خانه میکنیم و شب ها هم تو بغل هم عشقبازی میکنیم ایام خوشی را میگذرانیم . دیگه من و هما تقریبا با خصوصیات هم اشنا شده ایم و میدونیم هر کداممون از چه حرکات و عملی بیشتر خوشمون میاد. همای قشنگ و عزیز من خیلی از اینکه من اندامش رو نوازش کنم لذت میبره وقتی تو اتاق بدون لباس و لخت لخت تنها هستیم همای من سرش رو میذاره رو پای من به طوری که کیر من مقابل صورتش قرار میگیره و انوقت زبانش رو میماله رو کاکل کیرم من دستم رو میکشم روی موهای لطیف و قشنگش و با ان بازی میکنم سینه های بلورین و لطیفش را نوازش میکنم اندام سفید ش رو لمس میکنم .بعد ازکمی که نوازشش میکنم هما کیر منو میذاره تو دهانش و اونو میلیسه چنان در لیسیدن و مکیدن کیر استاد شده که قابل وصف کردن نیست منو به عرش میبره. وقتی لای پای همای نازنینم را باز میکنم و لبانم را روی کس زیباش میذارم و اونو میلیسم هما غرق در لذت میشه خیلی خوش مزه و شیرینه . مزه عسل میده وقتی دستانم را روی پستان بلورین همای قشنگم میذارم و زبانم را داخل کسش میکنم هما به هیجان میاد وناله شهوت انگیز میکنه من کیرم را لای پستان های سفید و لطیف هما میذارم. بین باسن همای خودم میذارم از همه اندام عشق نازنینم لذت میبرم. من و هما با هم از لحظاتی حرف میزنیم که بعد از عروسیمون خواهیم داشت از شب زفاف و ورود کیر من به درون کس هما میگیم .فکر میکنیم که خیلی لذت بخش باشه هر چند هما کمی نگرانه ولی مهم نیست این نگرانی را همه دختر ها دارن. به امید روزهای بعد از عروسیمون و شبهای خاطره انگیزی که شرح ان را برای لذت بردن بیشتر خودمون و کسانی که اونو در اینجا میخونند خواهیم نوشت.

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

ایام قبل از عروسی

این روزها من و هما سرگرم فراهم کردن امکانات و وسایل زندگی مشترکمون که به زودی شروع میشه هستیم و با توجه به اینکه ماه رمضان هم میباشه کمی اذیت میشیم البته چون معمولا من شبها خانه هما میمونم تلافی خستیگیمون رو شب در میاریم هما که چون تابستونه و کلاسهایش تعطیله خوب صبح ها میتونه بخوابه ولی من نه باید ساعت 9 سر کار باشم که خوب به خاطر شب بیداری هام روزها همش چرت میزنم ساعت 2 میرم خانه خودمون چند ساعت میخوابم و بعد میرم دنبال هما وبا هم میریم دنبال کار هایی که باید بکنیم . شب ساعت 9.5 با هما میریم تو اتاق تا صبح با هم هستیم. حال و کیفمون که حسابی رو براهه و وقتی که تو اتاقیم اصلا لباس تنمون نیست لخت لختیم و از سر و کول هم بالا میریم و همدیگر رو میبوسیم و میلیسیم همه کار با هم میکنیم غیر از کردن چون هما میگه کسم کادو شب عروسیمون که بهت میدم. هما دیگه در مکیدن و لیسیدن کیر حسابی وارد شده و با هم همه جور عشقبازی رو تجربه میکنیم تقریبا شبی دو بار هما اب منو میاره و انواع ازمایش ها رو میکنه و چون تو اتاقش حمام هم داره هیچ مشکلی برامون وجود نداره. هما خیلی از اینکه من کسش رو بلیسم خوشش میاد و از این راه ارضا میشه و یا مکیدن کیرم منو هم ارضا میکنه .هما سانتیمتر گذاشته و کیر منو اندازه گرفت وقتی راسته طولش 14 سانتیمتر و کلفتیش 4 سانتیمتره . هما کمی نگرانه میگه کس من این اندازه جا داره که بهش گفتم حتما کیر خودش جایش رو پیدا میکنه.هما اندام خیلی جذاب و قشنگی داره پستونهاش خیلی متناسبه نه کوچیکه نه بزرگ نوک پستونش خیلی خوش رنگه و وقتی تحریک میشه برجسته میشه و من اونو میمکمش.کمر باریک و باسن خوش ترکیبی داره بزودی عکس اندام هما را براتون میذارم تا شما هم ببینید . من که از دیدنش لذت میبرم و باهاش حال میکنم یه دفعه به هما گفتم اجازه میدی عکس سکسی خودمون رو بذارم تو وبلاگمون تا همه ببینند که اولش گفت نه بده ولی بعدش که با هم بیشتر صحبت کردیم قرار مون شد که چند تا عکس بندازیم جوری که سرمون معلوم نباشه که شناخته بشیم بعد اونو بذاریم برای دیدن همه. باسن هما که خیلی خوش ترکیبه هما میگه من هیچوقت اجازه نمیدم تو از عقب منوبکنی که حالا باید ببینم میتونم بعدا راضیش کنم از عقب هم بکنمش. فعلا که کیرم رو میذارم لای باسنش و میفتم روش وسینه هاشو هم میمالم لذت بسیار خوبی داره .خلاصه دوران خوبی دارم و کیف میکنیم

۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

عشقبازی با هما

پیرو تعیین تاریخ عروسی من و هما که خیلی از این جهت خوشحال هستیم یک خاطره دیگه از اسرار شبهای خودم با هما را براتون میگم تا شما هم بخوانید و در خوشحالی ما شریک شوید. من بعد از شب اولی که با هما بودم و براتون شرح اونو قبلا نوشتم چند دفعه دیگه هم به خانه انها رفتم ولی شب نموندم و تو این مدت فقط با هما میرفتیم تو اتاق و کمی حرف میزدیم و بیشتر اوقاتش رو هم با هم عشقبازی میکردیم خیلی جلو نرفتیم بیشتر با هم اشنا میشدیم و عشقبازیمون هم در این حد بود که لباسمون در میاوردیم و میرفتیم رو تخت من فقط شورتم را در نمی اوردم و هما هم شورتش را در نمی اورد. من با سینه های هما بازی میکردم و اونومیخوردم کیرم رو از روی شورت به کس هما میمالیدم و با هم حال میکردیم لب می گرفتیم و با اندام هم بازی میکردیم. مامان هما گفت رامین جون چرا بعضی شب ها پیش هما نمی مونی که گفتم اگه شما اجازه بدین میمونم و قرار شد فردا شب بمونم .فردا من خودم رو حسابی تمیز کردم و تمام موهای بدنم خصوصا کیرم رو تمیز کردم و حسابی عطر زدم و خوش تیپ کردم رفتم خونه انها. شام را خوردیم و کمی با مامان و بابا ی هما حرف زدم و رفتیم با هما تو اتاق که بخوابیم. هما در از داخل قفل کرد و من هم لباسهامو در اوردم و فقط شورت پام بود هما هم شروع کرد به دراوردن لباسهاش که منم کمکش کردم و سوتینش رو هم دراودم و بغلش کردم دوتایی رفتیم رو تخت فقط شورت پامون بود و شروع کردیم به عشقبازی من پستون قشنگ هما رو میخوردم و میمالیدمش و هما هم هی میگفت رامین جون فشارم بده .من که دیگه از شورت خسته شده بودم گفتم همای قشنگم میخواهم شورتم رو در بیارم که گفت شرط داره گفتم چیه گفت مال منو هم باید در بیاری ولی جون مامان کاری نکنی میخوام بزارمش به عنوان کادو شب عروسی بدهم به تو. منم از خدا خواسته گفتم چشم عزیزم و شورت خودم و هما را دراوردم چه صحنه ای بود همای من کس قشنگش رو تمیز تمیز کرده بود سفیدیش منو دیونه میکرد گرفتمش تو بغلم و کیرم را گذاشتم لای پاش و محکم بغلش کردم .خدائیش خیلی لذت بخش بود اولین بار بور که کیرم رو رو کس یه دختر میذاشتم داشتم به رویاهام میرسیدم.هما هم حسابی تو حال خودش بود دستم را گذاشتم رو کس هما و گفتم هما جون اسمش چیه گفتم نمی گم روم نمیشه که گفتم من میگم اسمش کسه و منم خیلی دوستش دارم بعد نشستم و هما را هم نشوندم و دستش رو گذاشتم رو کیرم و گفتم هما جون اسم این چیه که گفت دیگه خجالت نمیکشم میگم اسمش کیره کیر طلائی و چقدر هم نرمه . تو دستش گرفت و شروع کرد به بازی کردن باهاش و به کاکل سرش دست میکشید معلوم بود یک چیز جدید براش .من هما رو خوابوندم و خودم بر عکس خوابیدم روش گفت رامین چه کار میخواهی بکنی که گفتم کار بدی نیست و لبم رو گذاشتم رو کسش و اونو بوسیدم هما یه اهی کشید و منو محکم به طرف خودش کشید . کیر من رو صورت هما بود و شروع کردم به بوسیدن کس هما . هما خیلی لذت میبرد و ناله میکرد .متوجه شدم که هما هم داره کاکل کیرم رو میبوسه. من به بوسیدن کس هماادامه دادم هما خیلی خوشش میا مد و با کیر من بازی میکرد و تند تند اونو میبوسید و زبونش رو میکشید رو کاکل کیر من خیلی لذت میبردم داشتم ارضا میشدم و میخواست ابم بیاد که با ناله شهوت امیزی گفتم هما جون میخواد ابم بیاد و بلند شدم هما کیرم رو گرفته بود تو دستش و با هاش بازی میکرد منم دستمال کاغذی برداشتم و تا ابم امد گرفتم جلوی کیرم و ابم رو ریختم تو دستمال .هما با تعجب نگاه میکرد اخه تا حالا ندیده بود میگفت این چی بود که من بهش هما جون اب منی بود بعد از اینکه با هم عروسی کردیم دیگه میریزمش تو کس تو که هما از این حرف خیلی خوشش امد و منوبغل کرد و بوسید . دیگه خسته شده بودیم و دوباره رفتیم تو بغل همدیگر جوری که کیرم لای پا هما بود و سینه های هما رو سینه من و لبامون رو همدیگه و رو تخت محکم به هم چسبیدم که همینجوری خوابمون برد

مشخص شدن تاریخ عروسی

امروز سه شنبه 10/6/88 میباشد .دیشب بعد از افطار خانواده من و هما نشستیم و تاریخ عروسیمون را تعیین کردیم پنجشنبه 2/7/88 یعنی تقریبا 20 روز دیگه خیلی خوشحال هستم.انروز برای من روز خیلی مهمیه روز اغاز زندگی مشترک من وهماست. روزیست که من و هما به ان قله ارزویمان میرسیم .خیلی هیجان انگیزه من و هما در این شش ماه گذشته شبهای رویایی و دل انگیز زیادی را با هم داشتیم که حتما براتون از ان شبها مینویسم ولی شب عرسیمون یه چیز دیگه است من و هما برای رسیدن به این شب روز شماری کردیم فردای روز عروسی حتما براتون از جزئیاتش هم خواهم نوشت. اه خدایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی من چه شبیه ان شب .من وارد بدن همای زیبا و نازنین خودم میشم اونو از اعماق وجودم در اغوش میگیرم .اه من کیرم رو داخل کس هما که تا حالا فقط اونو میلیسیدم و میخوردم میکنم .هما از کیر من با کسش پذیرائی مجللی میکنه اون فقط تا حالا با اون بازی میکرد و می لیسیدش ولی بعد از ان دیگه کیر منو در عمق وجودش حس میکنه.خدا کنه که مشکلی پیش نیاد و عروسی ما برگزار بشه .اه خیلی هیجان دارم هما هم همینطوره خوشحال و سرحال. مامانش تقریبا جهیزیه اش رو تهیه کرده و در این چند روز باقیمانده اونو کامل میکنند. منم یک اپارتمان اجاره کردم که تا چند روز دیگه میتونیم اثاث ببریم داخلش .بالاخره همه چیز داره اماده میشه. به امید انروز