۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

شب زفاف

شب جمعه گزشته جشن عروسی من و هما همانطوری که دلمان میخواست برگزار شد اکثر کسانی را که دعوت کرده بودیم امده بودند واقعا شب بیاد ماندنی برایمان خواهد بود . همای من در لباس عروسی مثل فرشته ها شده بود زیبائیش صد چندان شده بود همه از خوشگلی و زیبائی هما میگفتند و حتما خیلی ها تو دلشان میگفتند خوش به حال رامین که عروس به این قشنگی داره و اونو تو بغلش میگیره و با هاش حال میکنه . البته همین هم هست و خلاف واقع نمی گویند. انشب تا ساعت 12 شب در گیر میهمانان و خیابان گردی بودیم و تقریبا ساعت یک نیمه شب بود که دیگه من و هما تو خانه خودمون تنها شدیم و مراسم شب زفا فمان را شروع کردیم هما که خیلی خسته شده بود از صبح در گیر ارایشگاه و جشن بود من هم همینطور ولی خستگی باعث این نمیشد که از رسیدن به هم دیگه غافل بشیم . وقتی با همای قشنگم تنها شدیم گفتم هما جان بنشین میخواهم خودم لباسهاتو دربیارم و باهات راز و نیاز کنم . اول حسابی همدیگر رو بوسیدیم و از هم لب گرفتیم واقعا بوسیدن عروس به این قشنگی لذت بخش بود بعد شروع کردم اول سنجاق هایی رو که برای ارایش هما به موهای سرش زده بودن در اوردم خیلی زیاد بود بعد لباسهای هما را از تنش دراوردم هر چند لباسها زیبا بود ولی خوب هما را خسته کرده بود و وقتی درش اوردم هما نفس راحتی کشید لباسهای خودم و لباسهای زیر هما را هم در اوردم حالا دیگه عروس خوشگلم لخت لخت در مقابلم بود سینه های برجسته با نوک قشنگش کمر باریک و باسن رو فرمش با ان ارایش زیبائی که صورت قشنگش شده بود منو بیتاب کرده بود کیر من هم راست راست شده بود و هما را بیتاب کرده بود. ما تو اتا قمون یک ائینه بزرگ بالای تختمون گذاشتیم که از ان میتونیم عشقبازی کردن خودمون را ببینیم و این باعث میشه که بیشتر تحریک بشیم و لذت ببریم. همای قشنگم را تو بغلم گرفتم و به خودم فشارش دادم بدنش را غرق در بوسه کردم همه جاشو از سر تا نوک پاشو هر جائی را که میتونستم بوسیدم اون هم منو میبوسید با اینکه خسته بودیم نیم ساعت با هم عشقبازی کردیم تا اینکه هما گفت رامین جان بیا کادوئی منو بگیر و خوابید لای پاشو باز کرد و گفت بیا بکن مگر اینو نمیخواستی عزیزم مگر کردن من برات یه ارزو نبود مگه نگفتم اونو شب عروسی بهت میدم بیا مال تو بیا بکن توش و من نشستم بین پاهاش و اول کسش را بوسیدم و لاشو با انگشت هام باز کردم هما هم نگران بود و هم لذت میبرد سر کیرم را گذاشتم دم کس هما و اهسته فشارش دادم کم کم اونو داخل کردم کمی که فرو رفت متوجه شدم که هما دردش امد فوری در اوردم اه.............. پرده بکارت همای خودم را پاره کردم و راه را برای ورود کیرم به درون کس هما باز کردم . خدا را شکر هما اذیت نشد و بلند شد خودش را تمیز کرد و امد تو بغلم بهش لحظه عروس شد نش را تبریک گفتم واونو بوسیدم . چون خیلی خسته بودیم قرار شد که امشب را بخوابیم و خستگیمون را در کنیم و از فردا شب عملیات عشقبازی خودمون را به طور کامل ادامه بدیم . براتون حتما لحظه لحظه عملیات عشقبازیمان را خواهیم نوشت . ضمنا هما هم احساس خودش را از شب زفاف برای شما خواهد نوشت منظر باشیم تا ببینم چی برامون میگه .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر