۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

عروسی

امروز 30/6/88 میباشد و تا عروسی ما که روز پنجشنبه میباشه 4 روز دیگر بیشتر نمونده . من و هما هم خیلی خوشحالیم و هم خیلی نگران مجلس عروسیمون هستیم که بدون هیچ مشکلی بر گزار بشه . انشاالله پنجشنبه شب یعنی شب جمعه شب زفاف من و هماست شبی است که من و هما به اوج ارزوهامون میرسیم .اخ چه شبی ان شب من و هما لخت در یک بستر تو خانه خودمون بغل هم ...... فکر میکنم انشب ما تاصبح نخوابیم فقط عشقبازی میکنیم و همدیگر را میبوسیم و میلیسیم .البته من فکر میکنم شب اول نتوانم کس هما رو فتح کنم چون نگران پرده بکارتش میباشه و فقط میتونم تا انجائیکه پرده بکارتش را پاره کنم کیرم را داخل کنم به هر حال برای انشب داریم ساعت شماری میکنیم اگر شب اول نتوانم هما خودم را حسابی بکنم از فردای ان شب که میتوانم .حتما من و هما از شب عرسیمون و شبهای بعد از ان برایتان مینویسیم

۱ نظر:

  1. سلام
    عروسیتون مبارک
    امیدوارم امشب بهتون خوش بگذره و همیشه همینطور عاشقانه زندگیتون رو ادامه بدین

    پاسخحذف