۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

اولین شب با هما (قسمت دوم)

برای اولین بار بو که با یک دختر هم اغوش میشدم و هما هم برای اولین بار بود که بغل یک مرد میخوابید همه چیز برای هر دو تامون جدید بود و هر دو تا کنجکاو بودیم من هما رو تو بغلم گرفته بودم و میبو سیدم دلم میخواست که بقیه لباسهایمون را هم در اریم ولی روم نمیشد بگم کمی که بغل هم بودیم و با لباس خواب با هم عشقبازی میکریم من گفتم هما جون این پیژامه و عرق گیر منو اذیت میکنه میخوام درش بیارم که گفت باشه درار و من هم در اوردم حالا من فقط شورت پام بود و هما لباس خواب که زیرش کرست و شورت هم داشت البته لباس خواب هما انقدر اطیف بود که از روی ان هم من اندام هما رو احساس میکردم . هما منو تو بغل خودش فشار میداد چون او هم برای اولین بار بود که یک مرد عریان روتو رختخواب کنار خودش لمس میکرد. من که فقط شورت پام بود و کیرم حسابی بلند شده بود از روی لباس به کس هما فشار میدادم احساس میکردم که هما داره لذت میبره و منم ادامه میدادم هما تمام حواسش به کیر من بود و براش خیلی عجیب و جذاب بود همش خودش رو به کیرم فشار میداد و اهسته ناله میکرد و لذت میبرد .من دستم رو بردم و گذاشتم روی ران هما و لباس خوابش رو بالا کشیدم و اهسته در اوردم هما هم که دیگه غرق شهوت و لذت شده بود هیچ مقاومتی نکرد و اونو از بدنش خارج کرد .من دیگه داشتم دیوانه میشدم هما لخت با یک شورت و کرست تو بغلم بود و خودش رو به کیرم فشار میداد من خواستم سوتین هما رو در بیارم که با ناله ای همراه با شهوت گفت رامین جون نه در نیار که من گفتم چرا همای من بذار ببینیم بدون کرست چه لذتی داره که دیگه مقاومتی نکرد و من هم اونو از تنش در اوردم . اوه........... خدای من چی مقابلم بود دو تا سینه نرم و بلور با نوک خیلی خوش رنگ و برجسته همینطور که کیرم رو به کس هما فشار میدادم با دستم با نوک پستون هما بازی کردم حسابی سفت و برجسته شده بود . نوکش گذاشتم تو دهنم و شروع به لیسیدن و مکیدنش کردم هما خیلی خوشش امده بود زیر من ناله میکرد و میگفت رامین جان ادامه بده رامینم بخورش و دیگه از خودش بیخود شده بود با سر کیرم احساس میکردم که کس هما خیس شده برام سوال بر انگیز بود اما روم نمیشد ازش بپرسم بعد ا فهمیدم که ابش بوده که از روی لذت میومده دیگه سر از پا نمیشناختیم دو تایی غرق همدیگه شده بودیم و خیس عرق بودیم و نفس نفس میزدیم . خوب حق هم همین بود یه مرد 30 ساله که تا حالا هیچ دختری را لمس نکرده و شهوت تمام وجودش را گرفته و یک دختر 21 ساله که وجودش تماما شهوته و تاکنون هیچ مردی را لمس نکرده وقت به هم برسند همین حالت رو پیدا میکنند .خلاصه سه ساعت تمام با هم عشقبازی کردیم و از بدن هم لذت بردیم کم کم از رمق افتادیم و دو تائی تو بغل هم خوابمون برد . من یک ساعت بعدش از خواب بیدار شدم و دیدم که هما لخت تو بغلمه و خواب خوابه کنجکاو شدم و دستم رو کردم تو شورتش و گذاشتم رو کسش هما که خواب بود و متوجه نشد ولی من که برای اولین بار بود کس یک دختر رو لمس میکردم احساس عجیبی داشتم ولی چون خیلی خسته بودم نتوانستم ادامه بدم و منم دوباره خوابم برد. ساعت 9 صبح بود که با در زدن مامان هما از خواب بیدار شدیم و همد یگر رو بوسیدیم و لباسها مون رو پوشیدیم و خودمون رو مرتب کردیم و رفتیم برای خوردن صبحانه که مامان هما اماده کرده بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر